استانها / چهارمحال و بختیاری
http://fna.ir/4740w ۰ جاماندهایم؛ حوصله شرح قصه نیست…
دلم هوای کربلا داشت و بیقراری امانم را گرفته بود به سمت شهر و تپه راهی شدم که کریلا برایم تداعی شد.

تا به حال پایم به مشایه نرسیده اما دلم بسیار؛ دروغ چرا، اصلا تا به حال کربلا را ندیدهام اما جانم هر دم در بینالحرمین است. این جسم خسته و ناتوان شاید پای رفتن نداشته باشد اما پای دلم بند این جسم رنجور نیست و در هوای کربلا نفس میکشد.
میگویند هر سال دریغ از پارسال… دلمان خوش بود امسال حسین(ع) دستی بر سرمان کشد و راهیمان کند، دل خوش کرده بودم امسال "شای عراقی" بخورم و این تن رنجور را در مسیر کربلا قرار دهم تا آرام شود، پاهایم بیقراری میکردند که برسند به خاکهای گرم مسیر اما نشد.
مدام صدای آقا مرتضی در سرم میپیچد که میگوید: مگر عشق را جز در هجران و فرقت و غربت میتوان آموخت؟ پس این درد فراق همه هستی آدمی است…
خدایا! بارالها! ربنا و لا تحملنا ما لا طاقه لنا به… ما تحمل دوری از حسین(ع) را نداریم پس آن را بر ما مقدر نکن.
فکر، فکر، فکر است که از بدنم زیادی آمده و هوش و حواس برایم نگذاشته با صدای راننده تاکسی به خودم میآیم پیاده میشوم امسال مشایه جور دیگری برایم رقم خورده، مسیر تپه نورالشهدا شهر را مشایه کردهاند و حال که نتوانستهایم راهی وادی عشق شویم انگار کربلا را برایمان به شهر آوردهاند.
بوی اسفند به مشامم میخورد و به مسیر نگاه میکنم که مردم بالا میروند که صدای مردی اهل دل با دشداشه عراقی توجهم را جلب کرد. با صفا و صمیمیت مردم را به موکب دعوت میکرد و میگفت این چای براتِ کربلا میده با سرعت به سمت چای به امید کربلا، آیا عجیب نیست وقتی دلمان هوای رسیدن میکند راهها طولانی میشود آه…
خودم را در مسیر میبینم ستونها را شمارهگذاری کردهاند تا مشایه برای مردم بیشتر تجسم شود. داشتم به دختربچه بلال به دست نگاه میکردم که پسر بچهای گفت خاله بفرمائید بلال، بین بلالها نشسته بودند و سریع پوستشان را میگرفتند و پذیرایی میکردند شوری عجیب داشتند و دلشان پر کشیده بود سمت کربلا اما این کودکان نیز اینگونه تسکین میدادند دل داغدیدشان را بلال را خورده و نخورده راه افتادم تا از سیل جمعیت عقب نمانم مردها دسته دسته ایستاده بودند و سینه میزدند و خانمها بالای دیگه نذری اشک میریختند و برات کربلا میخواستند باز هم صدای آقا مرتضی در سرم پژواک شد: بیقراری مقتضای حقیقت وجود انسان و قرار مقتضای طبع اوست و در میان این قرار و بیقراری است که وجود انسان در طول تاریخ محقق میشود.
در بین راه دو نوجوان را دیدم به ظاهرشان میخورد دهه هشتادی باشند اما کارشان نه، بی هیچ آرایش و دم و دستگاهی فقط با یک فرچه و یک جعبه واکس کفشهای زوار را واکس میزدند و براق میکردند عجیب نرم میکند دلهای همه را حسین(ع).
در مسیر فقط آدم بزرگها موکب دار نبودند سربازان کوچک امام حسین(ع) کام زوار را شیرین میکردند نمیدانم شاید هنوز حرف زدن را خوب یاد نگرفته بودند اما حسین را خوب شناخته بودند، خوشا به سعادتشان
از ایستگاه پزشکی تا نان پزی و تعمیر چادر و ایستگاه ماساژ و نقاشی کودکان همه در مسیر برایم دیدنی و جدید است حس وصفناشدنی از دیدن این همه شور و شوق پیر و جوان برای خادمی کردن به زوار مانند عسل برایم شیرین است.
بزرگترها کالسکه به دست مسیر را طی میکردند اما دختر کوچولوی مسیر خانمی شده بود برای خودش، عروسکش را در کالسکه گذاشته بود و برایش شعر میخواند، عروسکش را دلداری میداد که میرسیم عزیزم چیزی نمانده، خدایا این نسل زینبی تو را چرا تا به حال ندیده بودم انگار حسین(ع) این مسیر را بهگونهای برایت رقم زده که انگار کنی در مسیر کربلایی، همه چیز سنجیده و باب دل
ماشینهایی هم که وقف شده بودند با کاغذهای "سرویس زوار" در مسیر مدام بالا و پایین میرفتند تا کسی اگر در راه خسته شد یا پایش توان نداشت برسانندش به مقصد و از زوار بخواهند برایشان دعای خیر کنند تا عاقبت جوانیشان بخیر شود.
نفس داشت کم میآمد که بطریهای آب را به دستمان رساندند و عطش وجودم را کم کردند یا حسینی گفتم که خیلی چسبید
نفس داشت کم میآمد که بطریهای آب را به دستمان رساندند و عطش وجودم را کم کردند یا حسینی گفتم که خیلی چسبید. ای من به فدای لبان تشنه طفل شیرخوارهات حسین جانم.
از ایستگاه پزشکی تا نان پزی و تعمیر چادر و ایستگاه ماساژ و نقاشی کودکان همه در مسیر برایم دیدنی و جدید است حس وصفناشدنی از دیدن این همه شور و شوق پیر و جوان برای خادمی کردن به زوار مانند عسل برایم شیرین است.
و کم کم گنبد زرد رنگ شهدا نمایان میشود احساس میکنم به بین الحرمین رسیدم رو به قبله میشوم و سلام میدهم به ارباب بیکفن. میروم کنار قبوری که گمنامند اما همه چیز در گمنامی است دلم هوای حرم کرده هوای دو رکعت نماز بالا سر
نمیدانم کربلا و مشایه چگونه است اما این مسیر کوتاه تپه نورالشهدا شهر این شبها عجیب آرام میکند دل کربلا نرفتهام را…
انتهای پیام/3339
کربلا پیادهروی اربعین تپه نورالشهدا چای عراقی موکب source