فارسپلاس; حسین شریعتمداری در کامنتی نوشت: 1- آن روز یکی از روزهای بسیار دور بود – دو هزار سال قبل از میلاد – نمرودیان از مراسم مذهبی خود به شهر بازگشته بودند… اتفاق عجیبی افتاده بود. بت های خود را شکسته و فرو ریخته یافتند… «کی با خدایان ما این کار را کرده است»؟!… این و آن را پرسیدند… برخی پاسخ دادند: «شنیدیم جوانی که [به زشتی] آنها را به یاد آورد. اسمش ابراهیم بود…
«او را نزد مردم بیاور تا شهادت دهند… ابراهیم را صدا زدند و پرسیدند: آیا با خدایان ما چنین کردی؟ گفت ؛ بت بزرگ این کار را کرده است (ابراهیم بت اعظم را نشکست و تبر را به گردن آویخت)… از او بپرس که آیا صحبت می کند!…
گروهی از این مردم به خود آمدند و به فکر فرو رفتند. می دانستند که خدایانشان هیچ کاری نکرده اند و… نمرود حاکم ستمگر آن روزگار (در بین النهرین) که از براهین ابراهیم ناتوان و شکست خورده بود و از سوی دیگر گروهی از پیروان او را دید که به ابراهیم و توحید او روی آورده بودند، او را حلال براهیم را در سوختن دید. غرب امروز در برابر گرایش گسترده و سریع مردم به اسلام عزیز، با احساس عجز و ناامیدی روی آورده است… قرآن سوخت!… و خدای مهربان به آتش فرمان داد: «ای آتش بسوزان و درود بر ابراهیم «ای آتش بر ایراهیم خنک و بی ضرر باش». و همانطور که خداوند فرموده بود.
2- شبی که سر مبارک امام مظلوم و شهیدمان را به کاخ سبز شام آوردند، یزید سرمست از پیروزی موهوم و در حالی که کار اسلام را تمام شده می دید، با عصای خیزران بر لبان مقدس و مبارک امام شهید کوبید و نیت واقعی خود را به وضوح اعلام کرد: «لَعَلَهَا شَاْبَهُ شَاْفَالَحْ». فرزندان هاشم (رسول خدا) با ملکوت بازی کردند وگرنه نه خبری می آمد و نه وحی نازل می شد.
ما فرزندان ابوسفیان برای بازگرداندن حاکمیت به خاندان خود در بدر و احد و حنین با محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) جنگیدیم، برای آسودگی خاطر اسلام را پذیرفتیم و اکنون ای کاش پدرانم که در رأس اسلام کشته شدند زنده بودند و می دیدند که سیادت از دست رفته آنها دوباره به خاندانشان باز می گردد!
3- چند سال پیش در یکی از کامنت های کیهان اشاره کردیم; «در بعد از ظهر آن روز غمانگیز، ساعتی قبل از آنکه مولای مظلوم ما سرش را بدهد، ندا هل من ناصر به گوش رسید و شیطان با تعجب انگشتش را گاز گرفت که سرنوشت فرزند رسول خدا (ص) چه میشود؟ از چه کسی کمک می خواهد؟ از این طرف دوستانش همه غرق در خون هستند و از طرف دیگر دشمنانش با شمشیرهای کشیده ایستاده اند تا خون او را بریزند! پس حسین با کی صحبت می کند؟ و در این صحرای گرم و مرطوب چه محصولی را انتظار دارد؟ شیطان دیده بود که در صحرای منا ماجرای ذبح اسماعیل به کشتار بزرگ ختم شده بود، اما اینجا اسماعیلیان خون آلود بودند و خبری از «قتل عام» نبود. اینجا در کربلا درباره «ان الله شاع آن یراک قتیلا» صحبت می کنند. شیطان گیج شده بود، حسین ساعتی از این دنیا باقی نمانده، اما هنوز ندای «جهنم ناصر ینصرنی» را بر لب دارد! پسر زهرا با کی حرف می زند؟ و از کدام کلیسا کمک می خواهد؟ اینجا کسی نیست!… شیطان نمی دانست – و حرامیان هم – که کربلا سرزمینی است به وسعت همه زمین ها و عاشورا روزی است به طول همه روزها… او نمی دانست که کربلا آغاز سفر است و عاشورا، آغاز تاریخ… حسین ما، اما می دانست که «عسکراه خمینی» در راه است و ندای او در راه است ars Nassera به گوش او و ناصرای زمان خود رسید. از مردم کربلا در «عصر خمینی» که آن روز به کربلا نمی رسیدند.
حسین ما می دانست که عاشورایی دیگر در راه است که این بار در کربلای ایران تکرار می شود. غروب آن روز استاد ما غمگین از عاشوراییان زمان خمینی یاری خواست…»
4- این روزها دوباره عاشورا است. عاشورا به اندازه همه روزها طولانی است، گرچه عاشورای آن روز فقط یک نیم روز بود. و بار دیگر کربلاست، کربلا به وسعت همه زمین ها، گرچه کربلا در آن روز زمین کوچکی بود. امروز نیز راهزنان در برابر رفقای حسین بن علی (خانم) ایستاده اند، اما مانند این روز غم انگیز، ارباب مظلوم ما دیگر تنها نیست. در عاشورای امروز دیگر اصحاب اربابان مقهور و شهید امروز ما نمی گذارند آب شادی از گلوی پلید یزید و شمر و ابن زیاد و عمر سعد و حرمله و… جاری شود. عاشورای امروز چندین دهه و چندین سال به طول انجامیده است و هر روز پیروزی جدیدی در پی داشته و دژی جدید فتح شده و…
5- امانوئل والرشتاین، جامعه شناس مشهور آمریکایی، با نگرانی و نگرانی می گوید; مانع اصلی ما برای برقراری نظم جهانی (بخوانید احکام خدای آمریکایی) دکترین مرجعیت دینی امام خمینی است… همه آموزه ها با گذشت زمان رنگ باخته و منسوخ می شوند و به تاریخ می گذرند، اما دکترین مرجعیت دینی. [امام] خمینی هر روز جسورتر و سرزنده تر می شود و مسلمانان بسیاری را به خود جذب می کند.
آنتونی گیدنز، جامعه شناس مشهور انگلیسی، در مورد تغییرات اساسی قرن حاضر می نویسد; «در گذشته، سه غول فکری جامعهشناسی، مارکس، دورکیم و ماکس وبر، روند کلی جهان به سوی سکولاریسم را با اختلاف نظرهای جزئی توصیف کردند.
و دین را به سمت حاشیه نشینی ارزیابی کردند، اما از سال 1358 و با ظهور انقلاب اسلامی در ایران، روندی معکوس و متفاوت از این فرضیه را شاهد بودیم، یعنی روند کلی جهان به سرعت به سمت دینی شدن پیش می رود».
نیوت گینگریچ، رئیس پیشین مجلس نمایندگان آمریکا در واکنش به اظهارات چند سناتور مدعی رهبری آمریکا در جهان، به انقلاب اسلامی ایران و رهبری منطقی امام و رهبر معظم انقلاب اشاره کرد و به تمسخر گفت; چگونه آمریکا مدعی رهبری جهان است؟ در کشوری که دختران 12 ساله باردار می شوند، نوجوانان 15 ساله یکدیگر را می کشند، نوجوانان 17 ساله ایدز می گیرند و 18 ساله ها دیپلم می گیرند بدون اینکه بتوانند خوب بخوانند و بنویسند.
بنابراین «توماس جفرسون» نویسنده اصلی اعلامیه استقلال آمریکا اگر زنده بود از شرم آب می شد و «ژان ژاک روسو» کتاب معروف خود «قراردادهای اجتماعی» را از شرم می سوزاند. دزدان و اراذل و اوباش مانند بایدن، ترامپ، مکرون، شولتز، چارلز و غیره. جای خود را دارند!
6- در دو قرن گذشته به ویژه پس از پیروزی انقلاب اسلامی، استکبار در شیپور میدادند که «ما هیچ مخالفتی با اسلام نداریم»! و اصرار داشتند که مخالفتشان با اسلام خوانی است که در ایران اسلامی اجرا شده است. اما اکنون با گسترش سریع اسلام و رویکرد گسترده ملت های مسلمان به اسلام ناب محمدی (ص)، پرده فریب پاره شده و با آتش زدن قرآن در وهله اول آن را نشان داده اند; با اساس اسلام دشمنی دارند و ثانیا; آنها معتقدند که اسلام خوانی انقلاب اسلامی نظام سلطه جهانی را مختل می کند… اما نمی دانند یا نمی خواهند بدانند که آتش ابراهیم را نمی سوزاند و قرآن را از صحنه بیرون نمی کند.
انتهای پیام
می توانید این مقاله را ویرایش کنید
این مقاله را برای صفحه اول پیشنهاد دهید