زمانی که شجاعت فاطمیون باعث شد نیروهای روسی در سوریه شعار بدهند!


خبرگزاری فارس – گروه حماسه و مقاومت: از ابتدای قیام تکفیری ها و حضور تروریست های داعش در جوار حرم حضرت زینب کبری(س) نیروهای مقاومت وارد کارزار دفاع از حرم اهل بیت(ع) شده اند. در این میدان جنگ، رزمندگان سوری در کنار ایرانی ها، لبنانی ها، افغانستانی ها، پاکستانی ها و… شجاعانه جنگیدند. البته رزمندگان لشکر فاطمیون در بیشتر موارد خط شکن بودند و با رشادت های خود به پیروزی های مهمی در جبهه مقاومت دست یافتند. به همین منظور سخنان فرمانده تیپ حضرت ابوالفضل العباس (ع) با لشکر فاطمیون (1) نشستیم تا از دلاوری های رزمندگان افغان در سوریه برایمان بگوید:

راز موفقیت ارتش فاطمیون در جبهه مقاومت

در سال 1395 حاج قاسم این وظیفه را به من داد که با روس ها در نزدیکی شهر استراتژیک تدمر عملیاتی انجام دهم و با تسلط بر این شهر بتوانیم منطقه را از آلودگی رها کنیم. داعشپاک ها حذف کنید. به یاری خدا ارتش فاطمیون او در این عملیات به موفقیت های بزرگی دست یافت. در این پیروزی رزمندگان یکدیگر را نشناختند و مدام شعار لبیک یا زینب(س) را سر می دادند. فرمانده روسی لهستانی متوجه صداهای عجیبی شد و با نگرانی پرسید که آیا اتفاقی افتاده است یا خیر. پاسخ دادم: نیروهای من برای این پیروزی شعار می دهند. شعاری که رمز موفقیت ماست.


آخرین تصویر فیلمبرداری شده از حی قاسم در میان رزمندگان فاطمیون، 3 ژانویه 2017، دمشق

فرمانده روسی به نیروهای خود نزدیک شد و یک سرباز خوابیده را پشت دوربین دید. لگد محکمی به سرباز زد و گفت: چرا نمی خوری؟ سرباز که تعجب کرده بود گفت: چی بخورم؟ او همین شعار را گفت فاطمیون داجو! در یک لحظه سربازان روسی از سنگر بلند شدند و فریاد زدند لبیک یا زینب!

این عجیب نیست!

مدتی طول کشید تا شهر تدمر را پاکسازی کنیم. به ما خبر دادند که حاج قاسم وارد تدمر می شود و منطقه عملیاتی را گردش می کند. حاج قاسم که آمد، خبر آزادی او را به تدمر دادم. حاجی با دقت به حرف های من گوش می داد و یادداشت ها را در دفترش یادداشت می کرد. ماجرای آواز خواندن نیروهای روسی را برایش تعریف کردم. اشک در چشمان های قاسم دیدم و حالش عوض شد. سپس به من گفت: چه حکمتی دارد که روزی اسلام را در قصری از بین ببرم کرملین توطئه کرده اند و امروز در کنار ما و در جبهه مقاومت شعار لبیک یا زینب را سر می دهند که عجیب نیست!

سلام نقشه قاسم برای جنگ بوکمال کشیده

حاج قاسم سلیمانی فرمانده محبوب، دوست داشتنی و توانا بود. در جاهایی که خطر داشت شخصا وارد می شد، دستورات لازم را می داد و با احتیاط عمل می کرد. یک روز فرماندهان نزدیک حرم حضرت رقیه هستند مجموعه آنها داشتند. در آنجا روش های عملیاتی برای مبارزه مورد بحث قرار می گیرد داعش این اتفاق افتاد. من آنجا پیشنهاد دادم. سردار گفت: قصد ما این است که محل را بگیریم بوکمال (مرز عراق و سوریه) باید پیروز شود داعش در پایان. داعش او تمام امکانات و تجهیزات و استحکامات خود را در آن شهر نصب کرد و با نقشه اشغال عراق و سوریه پیش رفت. سپس آنها به من قدرت کامل دادند تا از طرف آنها به روسها حمله کنم بوکمال برو سر کار


از راست: سردار محمدرضا فلاح زاده، حاج قاسم، شهید مصطفی صدرزاده

من فرمانده میدانی این منطقه بودم. روس ها با همه وسایل و تجهیزات سر کار آمدند و از ما حمایت کردند. درگیری های شدیدی در این منطقه درگرفت، اما نیروهای مقاومت در نهایت موفق شدند شهر را تصرف کنند بوکمال بندازش. البته فرمانده سازمان اطلاعات داعش ما او را گرفتیم و همه داده ها را از او گرفتیم. او به ما گفت: «ما از حرکت نیروهای مقاومت مطلع بودیم. به همین دلیل است که ما همه افراد اطراف خود را نیز مسلح کردیم. تا کنون بیش از 50000 نفر داعشکم شده.

روایت رئیس قبیله دیرالزور از صلحی که حاج قاسم برایشان آورده است.

زمانی که در دیرالزور بودم، رئیس قبیله نزد من آمد و گفت: در غیاب تو مشکلات زیادی داشتیم. یک روز داعشی های مراکشی آمدند و یکی از همسایه هایم را در خانه کتک زدند. همسایه یک دختر 12 ساله داشت. یکی از داعشی ها دست دختر 12 ساله را گرفت و گفت: باید با من ازدواج کند. من به عنوان رئیس قبیله هیچ کاری نمی توانستم برای این دختر انجام دهم. پدر و مادرش پرسیدند. اما این داعش از دست نداد. دو میلیون لیره به پدر دختر داد و رفت. فردای آن روز دختر نزد من آمد و گفت: به پدرم بگو بیاید. وقتی پدرش آمد، گفت: از شما یک سوال دارم، مرا به یک نفر عقد کردید یا 50 نفر؟! یک گالن بنزین از زیر کتش بیرون کشید و در یک لحظه خود را به آتش کشید و در مقابل چشمان ما زنده زنده سوخت و جان داد. اما با آمدن حاج قاسم و جبهه مقاومت و لشکر فاطمیون آرام شدیم.


از راست: شهید محمدرضا خاوری، سردار شهید قاسم سلیمانی، شهید سردار حسین بادپا، شهید رضا بخشی، شهید سردار علیرضا توسلی.

حاج قاسم یکی یکی به سربازها سلام کرد

همه فهمیده اند که جمهوری اسلامی در جای خود ایستاده است. خود روس ها بارها به من گفته اند که از سردار سلیمانی برای عملیات در سوریه بخواه. حاج قاسم اصلا آدم معمولی نبود. او یک شهید زنده بود. وقتی در میان جمعیت است فاطمیون یکی یکی شانه هایش را به زور مالید. وقتی به او گفتم: حاجی این کار لازم نیست. حاج قاسم گفت: در میان فرزندان ممکن است از اولیاء الهی باشد.

PS:
1- به دلیل مسائل امنیتی نام این فرمانده قابل انتشار نیست.

پایان پیام/




این را برای صفحه جلد پیشنهاد دهید

دیدگاهتان را بنویسید